var Idx=window.hash.indexOf('#'); if(Idx != -1) document.all('Note_'+window.hash.substring(Idx+1)).scrollIntoView(); window.focus(); }
ادوادو انیلی .................این اسم به گوشتون خورده فیات/ فراری/ یوونتوس باهم بخوانیم حرفهای سرمدی کار گردان فیلم ادواردو................
O به عنوان اولین سؤال میخواستیم بدانیم چه شد که شما ادواردو را به عنوان یک سوژه انتخاب کردید؟
در یکی از روزهای سال 1380 در روزنامه دوران امروز یک خبری خواندم راجع به خودکشی پسر رئیس شرکت فیات. پیدا بود که خبر از تلکسهای خارجی گرفته شده و خبر تولیدی نبود. توضیح داده شده بود که این آدم که تنها پسر خانواده بوده علیه ثروت پدر و علیه سرمایهداری طغیان کرده. من از شخصیت این آدم خوشم آمد. اول هم فکر نمیکردم مسلمان باشد. فکر میکردم جزو همین گروههای طرفدار محیط زیست و گروههای پانکی اروپا باشد که برعلیه سرمایهداری قیام میکنند و ایدئولوژیهای خاص خودشان را دارند. برای اولین بار در زندگیام این روزنامه را بریدم و چسباندم یک جایی، بعضیها هستند که آرشیوی برای خبرهای مهم دارند ولی من اصلاً ندارم. برای اولین بار این کار را کردم ولی نمیدانم چرا. آن وقت مرحوم اصغززاده داشت <سریال خاک سرخ> را مونتاژ میکرد. با او مشورت کردم و ایشان هم گفت که موضوع جالبی است. تا این که یک هفته یا ده روز بعد، یک خبری در روزنامه کیهان چاپ شد که بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان ایتالیا بود. مبنی بر این که او مسلمان و شیعه بوده است و صهیونیستها او را کشتهاند.
موضوع برای من بسیار جالبتر شد. اول به دلیل این که این شخصیت مسلمان بوده و دوم برای این که صهیونیسم موضوع مورد علاقه من است و الان هم دارم روی همین موضوع کار میکنم. همی شد که من با اصغززاده مشورت کردم. گفت که این را من نمیسازم. من میخواستم او بسازد. چون که بحث سیاسی و اینهاست و من دنبال یک موضوع انسانی میگردم. اگر بتوانی موضوع انسانی آن را پیدا کنی، من آن را میسازم. بعد قرار شد با روایت فتح مشورت کند و به من گفت که روایت فتح قبول نکرده و طرح رد شد!
چرایش را دیگر نگفت. قبلاً هم من یک کاری چرا؟ راجع به شهید چمران میخواستم با مشارکت روایت فتح بسازم گفتند ما یک کارگردان معرفی میکنیم. گفتم که نه من خودم میخواهم بسازم بعد با آقای کاسهساز مشورت کردم و قرار شد کار را قبول کنند و ما تحقیقات را شروع کردیم. ضمن این که بعد از سه یا چهار ماه که تحقیقات تمام شد، ما به یک طرحی رسیدیم که آن را فرستادیم برای شبکه سحر. ضمن این که آن طرح داشت مراحل تصویب را میگذراند ما مراحل تکمیلی را انجام میدادیم که در شبکه سحر و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) هم تصویب شد ولی با ملاحظات امنیتی. اسم طرح را گذاشتند <گفتگوی اسلام و مسیحیت> یعنی اسمی که در شبکه سحر و تلویزیون مطرح شد و ما هم به همین دلیل اسم از آلمان ویزا گرفتیم.
O پس مؤسسه تنظیم و نشر و شبکه سحر تهیهکننده شدند؟
بله، پنجاه، پنجاه.
O در این مدت چه اتفاقاتی افتاد؟ درگیریهای شما در این مدت چه بود؟
صویب طرح که مدت طولانی وقت گرفت، اصلاً مستندسازی در تلویزیون ما، مستندسازی به روز نیست. مثلاً اگر شما الان یک طرحی راجع به جنگ آمریکا و عراق داشته باشی و این را در تلویزیون مطرح کنی، انشاءا... سال بعد اگر به نتیجه برسد، میتوانی بروی و بسازی که آن زمان آن سوژه مستند عملاً از بین رفته.
یک مشکلی که تلویزیون دارد این است که گروههای خبری خاص خودش را دارد. اینها هم کارمند صداوسیما هستند. کاری که میکنند کار کارمندی است. شما به عنوان بخش خصوصی اگر بخواهی برای تلویزیون کار ویژه ارائه بدهی، میافتی در آن چرخه تصویب که این عملاً سوژه را از بین میبرد.
تقریباً ده روز بعد از مرگ ادواردو کار تقریباً تکمیل شده بود و طرحش مشخص شده بود ولی ما تقریباً یک ماه از سالمرگ ادواردو گذشته بود، رفتیم ایتالیا.
دقیقاً مرحله تصویب بودجه و تصویب طرح 13 ماه طول کشید. اکیپهایی که صداوسیما خارج میفرستد بیشتر کشورهای دنیا نمایندگی دارد ولی ماحصل کارشان ضعیف است، برای این که کاری که میکنند کار کارمندی است.
O جاهای دیگری نبود که بشود سریع این کار را انجام داد و وقفه نیفتند؟
سرمدی: همه جا همین بود، همه جا! مثلاً مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) که تشکیلات کوچکتری از صداوسیماست، عملاً بعد از صداوسیما نتیجه داد یعنی ما ایتالیا بودیم که قرارداد آن جا بسته شد.
O شما در مورد ساخت فیلم به ملاحظات امنیتی اشاره کردید، این ملاحظات چه بود؟
بخشی از ملاحظات امنیتی مربوط به آنها [ایتالیاییها] است و بخشی مربوط به خودمان. اینجا ما وزارت خارجه و تشکیلاتی دارم که بالاخره به روابطشان با ایتالیا احتیاج دارند. این روابط هم - دیگر در تخصص من نیست - ولی احتمالاً چیز باارزشی است. آنها شیوه خاص خودشان را دارند. یعنی اگز وزارت خارجه میدانست که ما درباره این موضوع میخواهیم کار کنیم به هیچ وجه نمیگذاشت برویم. حتی زمانی که ما را گرفتند و همین الان هم که فیلم دارد پخش میشود، هنوز هم اینها تلاش خود را میکنند که فیلم پخش نشود.
O چه کسانی وارد کار شدند چون میخواهم نحوه شکلگیری آن فیلم را هم بدانم؟
سرمدی: من با یکی از آشناهای دورمان که انجمن اسلامی ایتالیا بود، تماس گرفتم و گفتم که این بیانیه را چه کسی داده، گفتند ما اصلاً این آدم را نمیشناسیم، آقای قدیری پشت قضیه است. ما آقای قدیری تماس گرفتیم و ایشان آمد و خیلی باجراءت صحبت کرد چون خیلی از بچههایی که ادواردو را میشناختند، و الان هم در ایران هستند ترسیدند مصاحبه کنند.
چون میخواهد برود ایتالیا تحصیلاتش را در آنجا گذرانده است، مدرکش را از آنجا گرفته یا همسرش ایتالیایی است. مرتب رفت و آمد دارد نمیخواهد آنجا برایش مشکلی ایجاد شود. میترسد! شاهید هنوز ارتباطات دانشگاهی دارد.
خانواده آنیلی برای هرکسی که بخواهند میتوانند مشکل ایجاد کنند. آقای قدیری آمد و تحقیقات را شروع کردیم و با تعدادی از بچههایی که در آنجا بودند تماس تلفنی گرفتیم، ضمن این که همه مطالبی را که در مورد ایشان بود از اینترنت گرفتیم و ترجمه کردیم یک بخشی هم مربوط به نامههایی بود که به اطراف فرستاده بود و ما به یک شمای کلّی از این شخصیت رسیدیم و یک فیلمنامه از او تهیه کردیم با یک خط داستانی که روی آن موارد فیلمبرداری کنیم ولی آن خط داستانی را عملاً نتوانستیم فیلمبرداری کنیم.
O یعنی فیلمنامه قبلاً آماده شده بود؟
نه یک کلیتی بود. یعنی من نسبت به آن شخصیت اشراف پیدا کردم، من فرصت زیادی داشتم که در کنار کارهایی که از لبنان در دست مونتاژ داشتم رویش کار کنم. یعنی ما با چهرهای که رسانههای ایتالیایی و غربی از او ارائه داده بودند و با دلایل و مدارکی مبنی بر این که او خودکشی کرده است و همچنین صحبتهای آقای قدیری که پنج یا شش سال بود با او ارتباط نداشت و تماس با آدمهایی که آن جا بودند و محکم میگفتند که او را کشتهاند و برایش هم دلیل و مدرک داشتند به یک کلیتی رسیدیم و یک فیلمنامه اولیه نوشتیم. آن را به تلویزیون ارائه دادیم و تلویزیون گفت که آن را باید وزارت اطلاعات تاءیید کند چون شخصیت حساسی بود. از آن جا که فیلمنامه <فاطیما> هنوز در ذهن آنها بود، چون بعداً که واتیکان بیانیه داد، اینها هیچ دفاعی نکردند، از آن به بعد حواسشان جمع شده بود که با دقت بیشتری عمل کنند تشکیلات امنیتی تاءمین کنید. ما متوجه نشدیم که تاءیید شد یا نه، چون ارتباط نداشتیم در هر صورت به ما گفتند که مشکل ندارد فقط گفتند آن را عوض کنید. د در همان جریان پیش تولید هم به آقای کاسهساز دو سه تا تلفن مشکوک سرمدی شد و ایشان را تهدید کردند، ولی معلوم نشد از کجا ولی یکی با ایشان تماس گرفته بود و گفته بود که این فیلم را برای من بسازید شما به مشکل میخورید در هر صورت معلوم نشد.
داخلی بود؟
بله، داخلی بود. این باعث شد که ما حواسمان جمع شود ما با اسم گفتگوی اسلام و مسیحیت، از آلمان ویزا گرفتیم و از طریق آلمان رفتیم ایتالیا.
O دلیل همان ملاحظات امنیتی ؟
به دلیل این که احساس کردیم سفارت ایتالیا در ایران متوجه شده از طریق آلمان به صورت زمینی وارد ایتالیا شدیم. وقتی کار را شروع کردیم اول از طرف سفارت و نمایندگیهای جمهوری اسلامی بایکوت شدیم
O یعنی چطور مستقر شدید؟
وقتی در ایتالیا مستقر شدیم، دیگر سفارت و نمایندگی هیچ ارتباطی با ما نداشتند و ما هرچه تلاش کردیم با آنها ارتباط برقرار کنیم، اعلام کردند که ما با ساخت این فیلم مخالفیم.
O قبلاً وزارت خارجه با ساخت این فیلم اعلام مخالفت کرده بود؟
قبلاً آقای قدیری با یکی از این مدیران وزارت خارجه صحبت کرده بود و او گفته بود من مخالفم یعنی با معاون مشاور فرهنگی وزیر صحبت کرده بود ایشان گفته بودند من مخالفم و نمیگذاریم این فیلم ساخته شود!
ما در ایتالیا با نمایندگیهای خودمان، با رایزن فرهنگی سفیرمان در ایتالیا و با سفیرمان در واتیکان تماس گرفتیم، همه این نمایندگان ما را بایکوت کردند، حتی نماینده ایران ایر، حاضر نبود فیلمهای ما را بارنامه کند و به ایران بفرستد ؛ چون من میترسیدیم که هر لحظه دستگیر شویم، مرحله به مرحله فیلمهایی را که ضبط میکردیم میفرستادیم که پیش ما نباشد، ولی ایران ایر، حاضر نشد فیلمهای ما را بفرستد.
O از کجا فهمیدند که این فیلمها چیست؟
برای این که نماینده ایران ایر، نماینده صداوسیما هم هست، یعنی کسی که خبر از ایتالیا میفرستد، نماینده ایران ایر هم هست و ما به عنوان نماینده صدا و سیما به او مراجعه کرده بودیم ولی زمانی که میخواستیم بارهایمان را هم بفرستیم حاضر نشد!
O مگه شما با صداوسیما هماهنگ نکرده بودید و صداوسیما شما را تاءیید نکرده بود؟
آن آدمها آنجا قوانین خاص خودش را دارد، میگوید در مقام صداوسیما من کاری از دستم بر بیاید انجام میدهم، ولی در مقام ایران ایر هیچ کمکی نمیتوانم به شما بکنم.
O سفارت چه میگفت؟
سفارت ما در رم گفتند که سفیر ما در رم سکته کرده و اصلاً نمیآید سرکار. سفیر ما در واتیکان هم یک شب ما را دعوت کرد در رزیدانساش و همه تلاش خود را به کار بست که ما این فیلم را نسازیم حتی گفت که یک سوژه دیگر هم اینجا هست بیا این را بساز ما از تو حمایت میکنیم.
O نگفتند چرا این فیلم را نسازید؟
گفتند برای این روابطمان بد است و آن ضربه میزند. گفتند [ادواردو] معلوم نیست مشروب خور یا چه کاره بوده است. یعنی دقیقاً سفیر ما آن حرفهایی را میزد که رسانههای صهیونیستی در مورد ادواردو تبلیغ میکردند. خیلی از آدمهایی که در مورد او اطلاع داشتند نمیآمدند و حرف نمیزندند به ایتالیاییها هم نمیشد نزدیک شد به دلیل اینکه خانواده متوجه میشد.
O رایزن چی؟ رایزن همکاری نکرد؟
رایزن؟! رایزن اصلاً تلفنهای ما را هم جواب نمیداد چون آن جا هم وقتی به موبایل زنگ میزنی شمارهات میافتد، تا شماره ما را میدید قطع میکرد یعنی تلفن ما را هم جواب نمیداد. رایزنی که از سازمان فرهنگ و ارتباطات رفته به هرحال باید از وزارت خارجه دستش بازتر باشد.
O در ایران با سازمان فرهنگ و ارتباطات تماس نگرفتید؟
چرا ما در زمان آقای تسخیری با این سازمان تماس گرفتیم، ایشان بشدّت استقبال کرد و خیلی هم به ما کمک کرد ولی یک ماه قبل از این که به ایتالیا اعزام بشویم آقای تسخیری عوض شد. آقای محمدی عراقی دیگر هیچ همکاری با ما نکرد.
O شما با ایشان هم تماس گرفتید؟
بله، هرچه نامه به ایشان نوشتیم، نامههای ما پاسخ نداند، آقای تسخیری هم از آنجا رفت.
دیگر هر چه تلاش کردیم که دستور آقای تسخیری را تجدید کنیم با ما همکاری نکردند و محمدی عراقی به نامههای ما جواب نداد
O پس آنجا چگونه کار کردید؟
ما در آنجا با کمک بچههایی که قبلاً در انجمن اسلامی بودند، مستقر شدیم. البته آنجا دیگر انجمن اسلامی به آن صورت حضوری ندارد و بعدها دیگر نتوانست اعتبار اول انقلاب را حفظ کند، اتفاقاً دبیرکل انجمن اسلامی آقای <حسینی> هم به عنوان راهنما با ما بود.
Oتیم شما متشکل از چه کسانی بود؟
من بودم و دستیارم، یک فیلمبردار و یک راهنما. دستیارم آقای پیشبین و فیلمبردار آقای مرتضی شعبانی بود از بچههای روایت فتح و آقای حسینی هم که راهنما بود.
البته آقای حسینی خودش را ادواردو ارتباطی نداشت ولی ما از ایشان خواهش کردیم که همراهمان باشد ولی از بچههای آنجا فقط نماینده خبرگزاری بود که اسمشان الان یادم نمیآید و تازه حدود یک ماه بود که به ایتالیا آمده بودند که هر کاری از دستشان بر آمد انجام دادند.
¤ نویسنده: ساناز قربانی
خانه
:: کل بازدیدها
::
:: بازدیدهای امروز
::
:: بازدیدهای دیروز
::
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ :: ::آرشیو وبلاگ :: کاکا
::وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک درخبرنامه ::
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
101430
16
0
من ساناز قربانی دانشجوی ترم اخر مدیریت باز رگانی .این یک وبلاگ آزاد برای تمام بچه های خوب ایران
محمد علی کلی
جملات قصار
یادداشت های قبل از خرداد