var Idx=window.hash.indexOf('#'); if(Idx != -1) document.all('Note_'+window.hash.substring(Idx+1)).scrollIntoView(); window.focus(); }
کودک
کودک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم،اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش رااز نگاهش میشد خواند،اما اکنون اگر
فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد ودلخوش کرده ایم که سکوت کرده ایم.
سکوت ((پر))بهتر از فریاد ((توخالی)) نیست؟
فکر میکنیم کسی هست که سکوت ما را بشکند اما افسوس که انتظار بی فایده
است.
آنقدر از گذشته ات سر افکنده ای که نمی توانی به آینده بیندیشی و آنقدر صهبای
نفس سر کشیدی که جایی برای خدا نگذاشتی.
آنقدر در زندگی دویدی که آخر هم بدهکار شدی. چه شد که دلپاک آمدی و روی
سیاه خواهی رفت،حال تویی و روزنه امید بخشش پروردگارت.اویی که سالهاست
که فراموشش کرده ای اما باز هم تو را میخواند.
¤ نویسنده: ساناز قربانی
خانه
:: کل بازدیدها
::
:: بازدیدهای امروز
::
:: بازدیدهای دیروز
::
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ :: ::آرشیو وبلاگ :: کاکا
::وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک درخبرنامه ::
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
101432
18
0
من ساناز قربانی دانشجوی ترم اخر مدیریت باز رگانی .این یک وبلاگ آزاد برای تمام بچه های خوب ایران
محمد علی کلی
جملات قصار
یادداشت های قبل از خرداد