var Idx=window.hash.indexOf('#'); if(Idx != -1) document.all('Note_'+window.hash.substring(Idx+1)).scrollIntoView(); window.focus(); }
آن شب دوباره غصه ی تنهایی ، از اشک های چشم تو پیدا شد
بغض نگاه غمزده ی باران ، در ساحل نگاه تو دریا شد
آن شب دوباره دست و دلم لرزید ، شوری عجیب در دل من گل کرد
شوری شبیه شعر و شب شبنم ، از لابه لای پنجره پیدا شد
یادش به خیر آن شب پر احساس ، ماندیم و عاشقانه غزل خواندیم
اما دریغ ! رفتی و آن احساس ، افسانه ی تمام غزل ها شد
تا شهر چشم های تو راهی نیست ، تا شهر آب ، آینه و باران
شهری که پلک های پر از مهرش ، با غنچه های پنجره ها وا شد
در واپسین یک شب نم خورده ، از کوچه های شهر ، گذر کردم
اما تو را نیافتم و یادت ، در کوچه های شهر ، معما شد
باید سفر کنم به تو اما نه ... دیگر به تو نمی رسم ای رویا
حالا بیا ببین که دلم بی تو ، در غربت نگاه ، چه تنها شد
دلم بی تو ، در غربت نگاه ، چه تنها شد
¤ نویسنده: ساناز قربانی
خانه
:: کل بازدیدها
::
:: بازدیدهای امروز
::
:: بازدیدهای دیروز
::
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ :: ::آرشیو وبلاگ :: کاکا
::وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک درخبرنامه ::
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
101440
26
0
من ساناز قربانی دانشجوی ترم اخر مدیریت باز رگانی .این یک وبلاگ آزاد برای تمام بچه های خوب ایران
محمد علی کلی
جملات قصار
یادداشت های قبل از خرداد