var Idx=window.hash.indexOf('#'); if(Idx != -1) document.all('Note_'+window.hash.substring(Idx+1)).scrollIntoView(); window.focus(); }
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

هرگاه یکی از شما با برادری در راه خدا برادری کرد، با او معارضه نکند، او را خشمگین نکند و با او مخالفت ننماید . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

sa5404ha
جمعه 86/10/14 ::  ساعت 2:14 صبح

 

ادامه مصاحبه در قسمت اول

O دو رشته‌ اتفاق‌ که‌ در فیلم‌ می‌افتد، یک‌ بخشی‌ از آن‌ بخش‌ آرشیوی‌ و یک‌ بخش، بخش‌ مصاحبه‌های‌ صورت‌ گرفته‌ است. این‌ مصاحبه‌ها چطور شکل‌ گرفت؟
ببینید با توجه‌ به‌ عدم‌ حمایت‌ نمایندگی‌هایمان‌ ما نتوانستیم‌ مطابق‌ فیلمنامه‌ای‌ که‌ عملاً طراحی‌ کرده‌ بودیم‌ کار را انجام‌ دهیم. آن‌ جا مثل‌ ایران‌ نیست‌ که‌ یک‌ خبرنگار خارجی‌ می‌آید، نمایندگان‌ مجلس‌ و وزرا سرودست‌ می‌شکنند برای‌ این‌ که‌ با این‌ خبرنگار خارجی‌ ملاقات‌ کنند، آنجا بظاهر ازادی‌ است‌ ولی‌ عملاً سیستم‌های‌ کنترل‌ خیلی‌ پیچیده‌ای‌ دارند، یعنی‌ اگر سفیرتان‌ به‌ شما نامه‌ ندهد و شما را معرفی‌ نکند هیچ‌ کاری‌ نمی‌توانید انجام‌ بدهید. حتی‌ نمی‌توانید و با یک‌ روزنامه‌ نگار صحبت‌ کنید همه‌ چیز به‌ سفیر ختم‌ می‌شود یعنی‌ مسؤ‌ولیت‌ همه‌ چیز با سفیر است‌ که‌ اگر اتفاقی‌ افتاد یقه‌ او را بگیرند. عملاً آن‌ سفیر می‌شود حافظ‌ منافع‌ ایتالیا؛ سفیر ایران‌ است‌ ولی‌ حافظ‌ منافع‌ ایتالیا یا هر کشور دیگری. چون‌ از ما حمایت‌ نشد، نتوانستیم‌ کار کنیم؛ کارمان‌ محرمانه‌ شد. یعنی‌ کارمان‌ کاملاً شد مخفیانه. مخفیانه‌ رفتیم‌ بالای‌ قبرش‌ من‌ خودم‌ رفتم‌ در مقبره‌ خانوادگی‌شان‌ تصویر گرفتم‌ بعد فیلم‌های‌ آرشیوی‌ را با رشوه‌ به‌ یکی‌ از کارمندان‌ تلویزیون‌ ایتالیا از تلویزیون‌ خارج‌ کرد، تا این‌ که‌ ما چندتایی‌ از بچه‌های‌ ایران‌ هم‌ که‌ با ادواردو ارتباط‌ داشتند مصاحبه‌ کردیم‌ اینها به‌ خاطر علاقه‌شان‌ به‌ ادواردو و با وجود مشکلاتی‌ که‌ برایشان‌ ایجاد می‌شد و احتمالاً بعد از پخش‌ فیلم‌ هم‌ ایجاد می‌شود با ما همکاری‌ کردند توانستیم‌ با یکی‌ از دوستان‌ ادواردو که‌ اسناد و مدارکی‌ در مورد او جمع‌ کرده‌ بود به‌ صورت‌
VHS مصاحبه‌ کنیم‌ چون‌ آن‌ زمان‌ وسایل‌ همراهمان‌ نبود.
O چرا؟
وسایلمان‌ را گرفته‌ بودند
اواسط‌ کار شاید 17 یا 18 روز بعد از ورود به‌ ایتالیا، پلیس‌ ما را دستگیر کرد. یعنی‌ شب‌ قبلش‌ منشی‌ پدر ادواردو زنگ‌ می‌زند به‌ یک‌ بنده‌ خدایی‌ که‌ با ما ارتباط‌ داشت‌ که‌ ما نمی‌خواهیم‌ این‌ فیلم‌ ساخته‌ شود. او هم‌ گفته‌ بود که‌ من‌ کاره‌ای‌ نیستم‌ و این‌ها دارند می‌سازند. صبح‌ آن‌ روز ما را گرفتند به‌ بهانه‌ این‌ که‌ ویزایمان‌ مشکل‌ دارد.
هیچ، فقط‌ بهانه، چون‌ ویزایمان‌ ویزای‌ شینگن‌ مولتی‌ بود و هیچ‌ مشکلی‌ هم‌ نداشت‌ از سفارت‌ آلمان‌ هم‌ گرفتیم، آمدند دنبال‌ فیلم‌ها گشتند ولی‌ پیدا نکردند، چون‌ من‌ آنها را رد کرده‌ بودم. البته‌ رد که‌ نشد، پیش‌ یک‌ آدم‌ متعهد امانت‌ گذاشته‌ بودم‌ که‌ وقتی‌ ما آمدیم‌ ایران‌ دوماه‌ونیم‌ یا سه‌ ماه‌ قعد فیلم‌ها به‌ دست‌ ما رسید، یعنی‌ آنجا بود تا یک‌ نفر آمد و فیلم‌ها را آورد. ما سه‌ روز هم‌ زندان‌ بودیم‌
O در این‌ روز چه‌ می‌کردید؟
هیچ، اولاً از سفارت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ هیچ‌ کس‌ سراغ‌ ما نیامد .
O شما تماس‌ گرفتید
بله‌ آقای‌ کاسه‌ساز از دستگیری‌ ما مطلع‌ شدند و از ایران‌ با سفارت‌ و با رایزن‌ مطبوعاتی‌ تماس‌ گرفته‌ بودند، آنها گفته‌ بودند که‌ ما از روز اول‌ با آمدن‌ اینها مخالف‌ بودیم‌ و الان‌ هم‌ کاری‌ نمی‌توانیم بکنیم، سفارت‌ هم‌ کاری‌ نکرد و بعد از سه‌ روز هم‌ ما را اخراج‌ کردند و گفتند که‌ شما 48 ساعت‌ وقت‌ دارید خاک‌ ایتالیا را ترک‌ کنید و تا 5 سال‌ هم‌ حق‌ ندارید به‌ اروپا برگردید.
O دلیلش‌ را نگفتند؟ همان‌ اشکال‌ ویزا؟
بله، همان‌ اشکال‌ ویزا، به‌ یک‌ قانونی‌ استناد کردند که‌ ما بعد به‌ هرکسی‌ گفتیم، گفتند نه‌ چنین‌ قانونی‌ وجود ندارد.
O بعد از اخراج‌ شما کار تمام‌ شد؟
نه‌ مجبور شدیم‌ کار را تمام‌ کنیم. کار به‌ نصف‌ هم‌ نرسیده‌ بود چون‌ ما با آن‌ کسانی‌ که‌ می‌خواستیم‌ صحبت‌ کنیم‌ نتوانستیم‌ ارتباط‌ بگیریم.
O چه‌ کسانی‌ بودند؟
تعدادی‌ از رونامه‌نگاران‌ بودند، چند نفر از خاندان‌ فیات. تعدادی‌ از بچه‌های‌ ایرانی‌ خارج‌ از ایتالیا که‌ منتظر بودیم‌ تا برگردند، همین‌ طور چند نفر از دوستانش‌ و چندتا از مسلمانان‌ ایتالیایی‌ که‌ او ارتباط‌ داشتند که‌ هیچ‌ کدام‌ انجام‌ نشد.
سعی‌ کردیم‌ به‌ چند نفر از اعضای‌ خانواده‌ فیات‌ نزدیک‌ شویم‌ که‌ خانواده‌شان‌ متوجه‌ شدند، یعنی‌ آنها رفتند گفتند یک‌ اکیپ‌ ایرانی‌ با ما تماس‌ گرفتند و می‌خواهند فیلم‌ بسازند، با توجه‌ به‌ این‌ که‌ آن‌ خبر هم‌ چاپ‌ شده‌ بود و همیشه‌ ادواردو و خانواده‌اش‌ به‌ دلیل‌ ارتباطش‌ با ایرانی‌ها با هم‌ دعوا داشتند، آنها فهمیدند و ما را اخراج‌ کردند. ما هم‌ مجبور شدیم‌ فیلم‌ را جمع‌ کنیم، یعنی‌ من‌ که‌ آمدم‌ با همین‌ داشته‌ها بالاجبار فیلم‌ را مونتاژ کردم‌ و این‌ شد که‌ می‌بینید
O با ایتالیایی‌ هم‌ توانستید مصاحبه‌ای‌ بگیرید؟
بله‌ فقط‌ همین‌ که‌ یک‌ نفر بود. این‌ هم‌ در حالی‌ بود که‌ وسایل‌مان‌ توقیف‌ بود و داشتیم‌ از کشور خارج‌ می‌شدیم‌
O در مجموع‌ برخوردشان‌ چطور بود؟ می‌خواهم‌ بدانم‌ کسی‌ می‌دانست‌ که‌ او مسلمان‌ است، نگاهشان‌ به‌ ادواردو چطور بود؟
بله، خیلی‌ها می‌دانستند در آنجا می‌خواستند این‌ موضوع‌ را سرپوش‌ بگذارند .
O مشخص‌ شد چرا؟
به‌ دلیل‌ این‌ که‌ وارث‌ امپراتوری‌ بزرگی‌ بود، دیگر این‌ که‌ سرپوش‌ نمی‌گذاشتند قضیه‌ قتلش‌ خیلی‌ رو می‌شد چون‌ یک‌ مسلمان‌ واقعی‌ هیچ‌ وقت‌ خودکشی‌ نمی‌کند
و اینها همه‌ تلاش‌ خود را کرده‌ بودند و این‌ موضوع‌ را خودکشی‌ جا انداخته‌ بودندو این‌ موضوع‌ هم‌ پذیرفته‌ شده‌ بود، جز آدم‌ها خاصی‌ که‌ او را از نزدیک‌ می‌شناختند .
خاندان‌ آنیلی‌ در حقیقت‌ خاندان‌ پادشاهی‌ ایتالیاست، یعنی‌ مالک‌ همه‌ چیز و دارای‌ اعتبار بسیار بالا. اینها فقط‌ 7 کمپانی‌ اتومبیل‌سازی‌ دارند به‌ غیر از ثروت‌های‌ دیگر اداوردو. تنها پسر این‌ خانواده‌ است‌ و مسلمان، شما فرض‌ کنید که‌ اگر این‌ ثروت‌ به‌ دست‌ یک‌ شیعه‌ و مسلمان‌ و طرفدار انقلاب‌ می‌افتاد، به‌ یک‌ امپراتوری‌ مسلمان‌ در قلب‌ اروپا تبدیل‌ می‌شد و شخصیت‌ ادواردو هم‌ با وجود همه‌ تبلیغات‌ آنها پیش‌ مردم‌ خیلی‌ جذاب‌ بود و مردم‌ خیلی‌ دوستش‌ داشتند.
Oتوانستید از آن‌ فضا چیزی‌ بگیرید و ثبت‌ کنید؟
از آن‌ فضا نه! یعنی‌ با تصویر نتوانستیم‌ اما با صحبت‌های‌ عادی‌ چرا.
O
چه‌ می‌گفتند مردم؟
مردم‌ خیلی‌ دوستش‌ داشتند، مثلاً آن‌ روزی‌ که‌ رفتیم‌ داخل‌ مقبره‌ خانوادگی‌شان، دوستی‌ همراه‌ من‌ بود که‌ من‌ گفت‌ بیا برویم‌ پیش‌ نگهبان. رفتیم‌ پیش‌ او سلام‌ و علیکی‌ کردیم، او برای‌ من‌ یک‌ چیز جالب‌ تعریف‌ کرد. می‌گفت‌ که‌ ما می‌دیدیم‌ شبها زنگ‌ دزدگیر منزل‌ به‌ صدا در می‌آید یا آن‌ ویلایی‌ که‌ مال‌ دکتر بود - چون‌ به‌ او دکتر می‌گفتند - بعد چند شب‌ کشیک‌ کشیدیم‌ ببینیم‌ چه‌ اتفاقی‌ می‌افتد که‌ یک‌ شب‌ فهمیدیم‌ نگهبانان‌ کل‌ محوطهِ‌ ساختمان‌ شب‌ها به‌ اتاق‌ ادواردو می‌روند. صبح‌ رفتم‌ یقه‌ اینها را گرفتم‌ که‌ شما برای‌ چه‌ می‌روید؟ گفتند ما می‌رویم‌ در اتاق‌ ایشان‌ می‌خوابیم‌ تا زندگی‌ مان‌ برکت‌ پیدا کند. یعنی‌ نگهبانانی‌ که‌ او را از نزدیک‌ می‌شناختند، می‌دانستند که‌ ایشان‌ آدم‌ روحانی‌ای‌ است‌ برخلاف‌ تبلیغات.
با این‌ وضعیت‌ شما می‌بینید سفیر جمهوری‌ اسلامی‌ همه‌ تلاش‌ خود را می‌کند که‌ من‌ فیلمساز قانع‌ بشوم‌ که‌ این‌ آدم‌ معتاد و کثیفی‌ بوده‌ و به‌ درد فیلم‌ ساختن‌ هم‌ نمی‌خورد. دیگر کار تمام‌ شد و ما برگشتیم‌ و سه‌ چهار ماه‌ هم‌ طول‌ کشید تا آن‌ فیلم‌ها به‌ دست‌ ما برسد
O در حقیقت‌ کار شروع‌ نشد که‌ بخواهد تمام‌ شود!
چرا ما بخشی‌ از مصاحبه‌ها را در ایتالیا گرفتیم‌ نزدیک‌ ده‌ ساعت‌ در ایتالیا فیلم‌ گرفتیم، چهارتا پنج‌ تا مصاحبه‌ گرفتیم‌ که‌ گفتند یکی‌ دوتایش‌ را استفاده‌ نکنید و نوارها هنوز پیش‌ من‌ است. یعنی‌ آن‌ آدم‌هایی‌ که‌ مصاحبه‌ کردند بعد پشیمان‌ شدند
O مگر چه‌ چیزهایی‌ گفته‌ بودند؟
چیز خاصی‌ نبود؛ اختلافات‌ ادواردو با خانواده‌اش‌ و یا بلاهایی‌ که‌ بر سر او آورده‌ بودند، و البته‌ من‌ می‌توانستم‌ از آنها استفاده‌ کنم‌ و الان‌ هم‌ نوارهایش‌ هست‌ ولی‌ خوب‌ دیدم‌ در صورت‌ استفاده‌ من‌ آنها واقعاً دچار مشکل‌ می‌شوند و استفاده‌ نکردم.
O پس‌ راجع‌ به‌ این‌ موضوعات‌ چیزی‌ در فیلم‌ ندارید؟
چرا داریم‌ ولی‌ خیلی‌ گذری، چون‌ در تصویرهایی‌ که‌ داریم‌ صحبت‌ از جزءجزء برخوردها با او هست. در نسخه‌ اولی‌ که‌ من‌ مونتاژ کردم‌ از این‌ فیلم‌ها استفاده‌ کردم‌ ولی‌ صورت‌ها را سیاه‌ کردم، ولی‌ چون‌ دیدم‌ چهره‌ اشخاص‌ معلوم‌ نیست، جایی‌ که‌ باید در فیلم‌ بازکند، ندارد. بنابراین‌ در نسخه‌ فعلی‌ نمی‌بینید.
ولی‌ ما عملاً در این‌ بیست‌ و سه‌ روزی‌ که‌ با زندان‌ رفتن‌ آنها بودیم‌ سعی‌ کردیم‌ ارتباط‌هایمان‌ را برقرار کنیم. اگر سفارت‌ حمایت‌ کرده‌ بود طبیعتاً این‌ ارتباطات‌ زودتر برقرار می‌شد اما چون‌ سفارت‌ حمایت‌ نکرد، تلاش‌ کردیم‌ خودمان‌ این‌ کار بکنیم‌ و چون‌ تعهد داده‌ بودیم‌ امکان‌ برگشت‌ نبود و باید فیلم‌ را تمام‌ می‌کردیم‌ ولی‌ با آن‌ نظام‌ امنیتی‌ که‌ دارند امکانش‌ بوجود نیامد، یعنی‌ خیلی‌ زود لو رفتیم.
O فعالیت‌ گروه‌ ایرانی‌ در رسانه‌های‌ ایتالیا چه‌ بازتابی‌ داشت؟
بعد از دستگیری‌ ما را به‌ عنوان‌ جاسوس‌ معرفی‌ کردند، یعنی‌ روزی‌ که‌ ما را دستگیر کردند را رادیوی‌ اسرائل‌ اسامی‌ ما را خواند که‌ یک‌ گروه خبرنگار که‌ در حقیقت‌ جاسوساند و آمده‌اند ظاهرشاه‌ را ترور کنند توسط‌ پلیس‌ ایتالیا دستگیر شدند چون‌ ظاهرشاه‌ آن‌ زمان‌ رم‌ بود. در صورتی‌ که‌ اولین‌ خبر واحد مرکزی‌ خبر فردای‌ آن‌ روز تنبیه‌ شد. در رسانه‌های‌ ایران‌ هم‌ بازتابی‌ نداشت.
یکی‌ از رفقای‌ ما اخیراً به‌ جشنواره‌ ونیز رفته‌ بود و وقتی‌ فهمیده‌ بودند ایرانی‌ است‌ همه‌ به‌ او گفته‌ بودند که‌ یک‌ اکیپ‌ به‌ عنوان‌ جاسوس‌ به‌ ایتالیا آمده‌ بودند که‌ دستگیر شدند.
O اصلاً آن‌ شبی‌ که‌ اینها برای‌ ادواردو آمده‌اند، کاملاً سرپوش‌ گذاشته‌ شد؟
بله، کاملاً. البته‌ ما هم‌ نگفته‌ بودیم‌ که‌ برای‌ ادواردو آمدیم. وقتی‌ ما را گرفتند، گفتیم‌ ما برای‌ گفتگوی‌ بین‌ تمدّن‌ها آمدیم‌ و نتیجه‌ هم‌ نگرفتیم‌ چون‌ با آدم‌هایی‌ که‌ می‌خواستیم‌ با آنها مصاحبه‌ کنیم، هماهنگی‌ نشد و چون‌ فیلمی‌ هم‌ نداشتیم، نگفتیم‌ برای‌ ادواردو آمدیم‌ ولی‌ خودشان‌ می‌دانستند.
O در مورد آن‌ مؤ‌سسه‌ای‌ که‌ پدر ادواردو بعد از مرگ‌ او تاءسیس‌ می‌کند، هم‌ صحبت‌هایی‌ می‌شوند؛ به‌ آنها هم‌ سر زدید؟
بله، به‌ آنجا رفتیم‌ و با مدیرش‌ هم‌ صحبت‌ کردیم، البته‌ نه‌ به‌ عنوان‌ ادواردو، بلکه‌ به‌ عنوان‌ ما علاقه‌مند به‌ گفتگوی‌ ادیانیم. 1- تشکیلاتی‌ راه‌ انداخته‌ که‌ الان‌ سایتش‌ هم‌ روی‌ اینترنت‌ هست‌ به‌ اسم‌ مرکز ادواردو آنیلی‌ <تورینو> که‌ یک‌ مرکز مذهبی‌ است‌ و مطالعات‌ دینی‌ انجام‌ می‌دهد این‌ مرکز به‌ اسم‌ ادواردو است، اما هیچ‌ نشانه‌ای‌ از او نمی‌بینید حتی‌ یک‌ عکس‌ از او هم‌ روی‌ دیوار نیست. وقتی‌ پرسیدند این‌ ادواردو کیست، گفتند پسر فلانی‌ که‌ در سانحه‌ای‌ کشته‌ شد. از شعارهایی‌ که‌ در مرامنامه‌ این‌ مؤ‌سسه‌ است، این‌ که‌ چرا در کشورهایی‌ مثل‌ کشورهای‌ مسلمان‌ وقتی‌ کسی‌ می‌خواهد دین‌ خود را عوض کند و راجع‌ به‌ دین‌ مطالعه‌ کرده، برایش‌ ایجاد مشکل‌ می‌کنند. مثلاً یکی‌ از اهدافش‌ این‌ است‌ که‌ دگمه‌ بازی‌ دینی‌ را از بین‌ ببرند، در صورتی‌ که‌ خودشان‌ ادواردو را تا آن‌ حدّ تحت‌ فشار قرار داده‌ بودند که‌ فرامسلمان‌ شده‌ و دین‌ خود را عوض‌ کرده، یک‌ دین‌ سوری‌ است. عملاً یک‌ تشکیلات‌ تبلیغاتی‌ است‌ که‌ حالا با یاد این‌ پسر را هم‌ زنده‌ نگه‌ داشته‌ایم.
O فکر می‌کنید که‌ چرا همین‌ کار را وقتی‌ مثلاً با آقای‌ دهباشی‌ یا آقای‌ کیارستمی‌ انجام‌ می‌دهند در آمریکا این‌ همه‌ جاروجنجال‌ می‌شود، ولی‌ در این‌ مورد سکوت‌ می‌شود؟ چرا تلویزیون‌ سکوت‌ کرد؟
برای‌ این‌ که‌ کل‌ نظام‌ به‌ روابطش‌ با ایتالیا علاقه‌مند است، چون‌ ایتالیا دومین‌ شریک‌ تجاری‌ ایران‌ بعد از آلمان‌ است. ما با آمریکا که‌ رابطه‌ای‌ نداریم؛ همه‌ اینها سیاسی‌ است.
البته‌ خود ما هم‌ زیاد نمی‌خواستیم‌ مطرح‌ بشود، نمی‌خواستیم‌ جاروجنجال‌ بکنیم. یعنی‌ می‌دانید وقتی‌ ما آمدیم‌ یکی‌ دو نفر از وزارت‌ خارجه‌ تماس‌ گرفتند که‌ شما شلوغ‌ کنید، یعنی‌ چه‌ سفیر با شما این‌ کار را کرده؟ ما هم‌ اول‌ گفتیم‌ عجب‌ آدم‌های‌ خوبی‌اند! بعداً فهمیدیم‌ همین‌ آقایی‌ که‌ گفته‌ شلوغ‌ کنید، منتظر است‌ که‌ سفیر برکنار شود و خودش‌ به‌ جای‌ او بنشیند. همه‌ چیز بازی‌ سیاسی‌ است.
ولی‌ اکیپ‌های‌ مثل‌ اکیپ‌ آقای‌ دهباشی‌ برای‌ همین‌ <سفر به‌ شهر فرنگ> رفته‌ بود. سفارت‌ ما در رم‌ اقامت‌ به‌ او داده‌ بود، ماشین‌ در اختیارش‌ گذاشته‌ بود، ارتباطش‌ را با تلویزیون‌های‌ ایتالیا برقرار کرده‌ بود، چون‌ مطلبی‌ بود که‌ باب‌ طبع‌ سفارت‌ بود.
صداوسیما هم‌ اصلاً کاری‌ نکرد. حتی‌ واحد مرکزی‌ یک‌ مصاحبه‌ گرفت‌ که‌ پخش‌ نشد. البته‌ من‌ هم‌ خودم‌ مایل‌ نبودم. که‌ اتفاقی‌ بیفتد چون‌ می‌خواستیم‌ فیلم‌ را در شرایط‌ آرام‌ مونتاژ کنیم، چون‌ فیلم‌ اگر خوب‌ بود، حرفش‌ را می‌زد.
O شما در این‌ فیلم‌ در مورد این‌ دستگیری‌ هم‌ مطلب‌ دارید؟
نه، فقط‌ ابتدای‌ فیلم‌ بعد از تیراژ یک‌ توضیحی‌ داده‌ می‌شود که‌ مثلاً فیلم‌ در شرایطی‌ ساخته‌ شده‌ که‌ افراد از حرف‌ زدن‌ خودداری‌ می‌کردند و گروه‌ سازنده‌ هم‌ دستگیر و از ایتالیا اخراج‌ شد. یعنی‌ وارد جزءجزء نمی‌شود وگرنه‌ خیلی‌ها گفتند که‌ آخر فیلم‌ یک‌ ربع‌ مطلب‌ بگذار و صدای‌ رادیو اسرائیل‌ را پخش‌ کن‌ و... ولی‌ من‌ فکر نکردم‌ چون‌ این‌ کارهای‌ سیاسی، تاریخ‌ مصرف‌ به‌ کار می‌دهد، مهم‌ شخصیت‌ ادواردو بود. وگرنه‌ این‌ که‌ ما این‌ را در چه‌ شرایطی‌ ساختیم‌ زیاد اهمیتی‌ ندارد.
O وقتی‌ به‌ ایران‌ آمدید برخوردها چطور بود؟
که‌ دیده‌ بودند ظاهراً گفتند فعلاً پخش‌ نشود و در سطح‌ عمومی‌ توزیع‌ نشود، ولی‌ شنیدم‌ که‌ وزارت‌ خارجه، نامه‌ای‌ به‌ صداوسیما زده‌ که‌ پخش‌ نشود.
O پس‌ احتمال‌ می‌دهید که‌ از صداوسیما پخش‌ نشود؟
ظاهراً آقای‌ لاریجانی‌ قبول‌ نکرده‌ بودند، ولی‌ اینها تلاش‌ خود را کرده‌ بودند.
بعد وزارت‌ خارجه‌ ما را دعوت‌ کرد و گفت‌ که‌ ما تلاش‌ می‌کنیم‌ بحث‌ ممنوع‌الورودیتان‌ را حل‌ کنیم، ولی‌ هیچ‌ اتفاقی‌ نیفتاد. و در هرحال‌ حاضر، ما منتظریم‌ که‌ این‌ فیلم‌ پخش‌ شود و تبعاتش‌ را ببینیم.
البته‌ این‌ فیلم‌ آن‌ چیزی‌ نیست‌ که‌ من‌ خودم‌ می‌خواستم، ولی‌ با این‌ حال‌ با فشارهای‌ زیادی‌ که‌ به‌ ما وارد شد، این‌ بهترین‌ شیوه‌ بود که‌ ما توانستیم‌ ارائه‌ بدهیم.
O اگر درباره‌ این‌ فیلم‌ چیز دیگری‌ لازم‌ می‌دانید بگویید؟
چیز دیگری‌ که‌ نیست. الان‌ تعدادی‌ دست‌نویس‌ از او دارم‌ که‌ به‌ صورت‌ کتاب‌ قابل‌ چاپ‌ است‌ و هنوز آنها را به‌ کسی‌ نداده‌ام، ولی‌ دوست‌ دارم‌ قسمت‌ دوم‌ این‌ فیلم‌ را بسازم.
O فکر می‌کنید این‌ کار امکان‌پذیر باشد؟
اگر خود ایتالیایی‌ها زمینه‌ را ایجاد کنند و رسماً ویزا بدهند با آدم‌هایی‌ که‌ می‌گویند این‌ آدم، آدم‌ خوبی‌ نبوده‌ و یا با آدم‌هایی‌ که‌ به‌ این‌ فیلم‌ اعتراض‌ دارند مصاحبه‌ نکنیم‌
O نویسنده‌ مطبوعاتی‌ ایتالیا فکر می‌کنم‌ در روزنامه‌ <لاستامپا> به‌ ادواردو اشاره‌ کرده، در ورد او هم‌ تحقیق‌ کرده‌اید؟
بله، آقایی‌ است‌ به‌ نام‌ ایگورمن، در همان‌ روزنامه‌ لاستامپا که‌ به‌ دیدار او با امام‌ (ره) اشاره‌ کرده‌ و می‌گوید که‌ انگار امام‌ را سحر کرده‌ ولی‌ در صحبتی‌ که‌ با او کردیم، فهمید که‌ در این‌ مورد اشتباه‌ کرده‌ است.
همین‌ آقای‌ ایگور من، تعریف‌ می‌کند که‌ ما یک‌ برنامه‌ تلویزیونی‌ داشتیم‌ که‌ من‌ در مخالفت‌ با انقلاب‌ ایران‌ صحبت‌ می‌کردم‌ و او موافق‌ بود و من‌ آنجا فهمیدم‌ که‌ امام‌ خمینی‌ این‌ پسر را سحر کرده! که‌ ما نتوانستیم‌ این‌ برنامه‌ را پیدا کنیم. آن‌ کسی‌ را که‌ به‌ او رشوه‌ داده‌ بودیم‌ نتوانست‌ این‌ برنامه‌ را پیدا کند من‌ حتی‌ دنبال‌ کارگردانش‌ هم‌ گشتم‌ ولی‌ پیدا نکردم، حتی‌ یک‌ سری‌ فیلم‌ هم‌ هست‌ که‌ ادواردو زمانی‌ که‌ آمده‌ ایران‌ دیدار امام‌ از او گرفته، ما خواستیم‌ آنها را از فیلمبردار بخریم، گفت‌ که‌ خانواده‌اش‌ همه‌ کپی‌های‌ فیلم‌ را جمع‌ کرده‌ و برده‌اند حتی‌ فیلم‌های‌ اصلی‌اش‌ را.
زمانی‌ که‌ ما ایتالیا بودیم‌ با دفتر آقای‌ ایگورمن‌ تماس‌ گرفتیم‌ و دفتردارش‌ گفت: برای‌ تعطیلات‌ کریسمس‌ به‌ اسپانیا رفته‌اند، حتی‌ برگشتند اگر اجازه‌ دادند قراری‌ می‌گذارند.


¤ نویسنده: ساناز قربانی



3لیست کل یادداشت های این وبلاگ


خانه
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه

:: کل بازدیدها :: 
100967

:: بازدیدهای امروز :: 
0

:: بازدیدهای دیروز :: 
5


:: درباره من :: 

sa5404ha
ساناز قربانی
من ساناز قربانی دانشجوی ترم اخر مدیریت باز رگانی .این یک وبلاگ آزاد برای تمام بچه های خوب ایران

:: لینک به وبلاگ :: 

sa5404ha

::آرشیو وبلاگ ::

کاکا
محمد علی کلی
جملات قصار
یادداشت های قبل از خرداد

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک درخبرنامه ::